کد خبر: ۵۲۲۹
۲۶ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۶:۵۷

تلاش پنج ساله بچه محله آبکوه کتاب شد

علی دشتبان، نگارنده کتاب «روزی، روزگاری آبکوه» برای جمع‌آوری تاریخچه محله‌اش پنج‌سال زمان گذاشته است.

بختشان بلند بود و روزی‌شان حلال؛ دستشان خالی بود و همتشان عالی؛ سفره‌شان گسترده بود و نانشان گرم؛ دلشان پاک بود همچون آئینه و تهی از نفرت.

این‌ها ادبیات بچه محله آبکوه علی دشتبان در مقدمه کتاب «روزی روزگاری آبکوه» است.کتابی که او، پنج‌سالِ تمام برای نگاشتن آن وقت گذاشته است و با عشق و علاقه پای صحبت‌های اهالی محله دوست‌داشتنی‌اش برای ثبت تاریخ و هویت آبکوه نشسته است.

اما اینکه چرا قلم به دست گرفته و کتابی ۴۰۰ صفحه‌ای را گردآوری کرده، برمی‌گردد به مسجد رضوی آبکوه. مسجدی نزدیک به یک سده قدمت که او از ۶ سالگی خدمت‌گزار هیئتش بوده است و پای سماور نشستن‌هایش، سینه‌زنی‌هایش، شله‌درست‌کردن‌هایش، به سمت حرم رهسپارشدن‌هایش و ... او را مجذوب نوشتن همین خاطرات کرده است.

کتاب او سه‌فصل دارد: عنوان فصل اول «تاریخچه آبکوه و سعدآباد» است. در این فصل، عنوان‌هایی همچون پیدایش آبکوه و سعدآباد، چهاربرجی، دمِ قلعه، گوشقه، خیرات، گاش، حمام کهنه، گرم‌کردن خانه‌ها در قدیم، وسایل پخت و پز، وسایل روشنایی قدیم، آداب و رسوم، تولد، عقیقه، عروسی‌ها، جشن‌ها، دوران انقلاب و جنگ و ... آمده است.

در فصل دوم، با عنوان «مساجد و حسینیه‌ها» با مسجد حسینی آبکوه، بنی‌هاشمی سعدآباد، رضوی آبکوه و هیئت جوانان بنی‌هاشم و هیئت متوسلان به امام رضا (ع) آشنا می‌شویم و فصل سوم با عنوان «هیئت رضوی آبکوه» به معرفی این هیئت قدیمی می‌پردازد.

اما استفاده از سند‌های قدیمی محله و توضیح آن‌ها، اهمیت خاصی به این کتاب بخشیده است. سند‌هایی متعلق به کدخدا و دهیار محله آبکوه، غلامحسین سالاری که نوه او حاج احمد سالاری، بزرگ محله آبکوه در اختیار علی دشتبان قرار داده است.

روزی روزگاری آبکوه، گنجینه‌ای باارزش درباره آداب و رسوم و تاریخچه یکی از محله‌های قدیمی مشهد است که، چون نگارنده آن خود اهل محله آبکوه است، بهتر از هر کسی در جمع‌آوری و تدوین آن وقت گذاشته است.


- لطفا خودتان را معرفی کنید.

علی دشتبان هستم. متولد سال ۱۳۴۳ و در کوچه دستغیب ۱۹ به‌دنیا آمده‌ام. تمام خواهران و برادرانم نیز در همین کوچه به‌دنیا آمده‌اند. البته اصالت پدرم به یکی از روستا‌های سمت آرامگاه فردوسی برمی‌گردد. اما ایشان حدود ۶۰ سال پیش و بعد از ازدواج، به محله آبکوه می‌آیند و ساکن می‌شوند.

پدرم کارمند آستان قدس بودند. البته پیش از استخدام، روی زمین‌های زراعی اطراف آبکوه کار می‌کردند. اطراف این محله، هشت‌صحرا وجود داشت که دست هشت سرسالار بود.پدرم هم دهقان یکی از همین سرسالاران به نام حاج رحیم ورودی بود. ایشان بعد از پنچ‌شش سال کارکردن روی زمین، کارمند آستان قدس شدند. این زمین‌ها نیز تا سال ۱۳۴۵ هنوز در اطراف محله وجود داشتند.


- از دوران کودکی خود بگویید. چگونه گذشت؟
کودکی من در کوچه پس کوچه‌های آبکوه گذشت. از بچه‌های نشت (شر و شیطان) آبکوه بودم. در مکتب‌خانه‌ای کنار مسجد جامع رضوی آبکوه، قرآن را آموزش دیدم. ملای مکتبم، ملامحمد یگانه بود. بعد هم به دبستان اردشیران بابکان رفتم. حاشیه میدان راهنمایی. جایی که بعد‌ها دبستان شهید صداقت نام گرفت و بعد از آن هم کانون فرهنگی رشد.

با اتمام تحصیلاتم در مقطع راهنمایی، دنبال کار‌های مختلفی رفتم. از آنجایی که همیشه به مطالعه و کار‌های هنری علاقه داشتم، شغل خطاطی و تابلونویسی را انتخاب کردم و در خیابان دستغیب مغازه‌ام را به راه انداختم.

- چه شد که به جمع‌آوری تاریخچه محله آبکوه همت کردید؟
خوب من از ۶ سالگی در مسجد رضوی آبکوه فعالیت داشتم. پدرم مرا به یکی از مسجدی‌ها به نام مرحوم کربلایی مرتضی سلیمانی سپرده بود و گفته بود که هر زمان کاری دارند، به من هم بسپرند.

اینگونه بود که به محیط مسجد عادت کردم و حدود ۳۵ سال خدمت‌گزار آن بودم. از همان کودکی مورد اطمنیان بزرگ‌تر‌ها قرار گرفتم و از انجام هیچ کاری برای مسجد حتی شستشوی سرویس‌های بهداشتی ابایی نداشتم.

همه‌فن حریف بودم و مرا به عنوان آچارفرانسه مسجد رضوی می‌شناختند. بعد‌ها نیز عضو هیئت امنای مسجد شدم. همین حضور در مسجد و دیدن رسم و رسوم هیئت رضوی آبکوه باعث شد، تصمیم بگیرم که خاطرات مسجد را بنویسم. از زمانی که به همراه کل‌به‌مرتضی پای سماور چایی می‌ریختیم تا پختن شله در مسجد و سینه‌زنی‌ها و حرکت به سمت حرم.


- منابع شما برای جمع‌آوری خاطرات چه بود؟
ابتدا این را بگویم که هنگام شروع کار، فکر می‌کردم شش‌ماهه تمام شود، اما ثبت خاطرات، پنج‌سال طول کشید. در واقع از سال ۱۳۹۱ گردآوری کتاب را شروع کردم. برای شروع پای خاطرات مرحوم مادرم نشستم و بعد هم اهالی محله.همچنین دو نوار مصاحبه ویدئویی از صحبت‌های مرحوم حاج حبیب اسدی یکی از بزرگان آبکوه گرفتم و یک نوار ویدئویی از حاج آقای سالاری و حاج آقای سنایی و ...

 

- در ثبت خاطرات محله فراوان از سند‌های قدیمی بهره برده‌اید. این سند‌ها را از کجا تهیه کرده‌اید؟
بعد از شروع کار، حاج آقای سالاری، بزرگ محله‌مان از این موضوع مطلع شدند و گفتند حالا که شما در حال نوشتن خاطرات هستید، من هم سند‌هایی دارم که به دردت می‌خورد. سند‌هایی از ۱۰۰ سال قبل مربوط به پدربزرگشان که کدخدای محله آبکوه بودند. اسناد آقای سالاری باعث شد که برای ثبت تاریخ محله به سال ۱۳۰۰ برگردم.

 

تلاش پنج ساله بچه محله آبکوه کتاب شد

 

- کمی بیشتر درباره سند‌ها توضیح بدهید.

در این سندها، موضوع‌های جالب و متنوعی عنوان شده بود که کاملا در راستای ثبت تاریخ محله بود و همه آن‌ها را در کتاب آوردم. مثلا سند‌هایی از نام نخستین افرادی که در هیئت‌های آبکوه عضو شده‌اند. سند‌هایی از میزان کمک‌های ماهیانه مردمی به هیئت؛ سند قوانین هیئت که نشان از سطح بالای فرهنگی اهالی داشت.
همچنین سندی از سال ۱۳۱۷ موجود بود مربوط به خانمی به نام «خیرالنساء» که به «مادر عبدالرحیم» معروف بود و قابله‌گیری می‌کرد. دهدار آبکوه در این سند، ایشان را ۵۰ تومان جریمه کرده بود.

ماجرا این بود که آن زمان، دهداری، قصد ساماندهی قابله‌ها را داشتند. به مادر عبدالرحیم نیز چندبار تذکر شفاهی داده بودند که تا گرفتن کارت، به کارش ادامه ندهد و سر زائو نرود. اما او توجه نکرده بود و جریمه‌اش کرده بودند.خوب، هرچه جلوتر می‌رفتم، سند‌ها شاخ و برگ بیشتری پیدا می‌کرد و نکات جدیدی درباره تاریخچه محله بر من گشوده می‌شد. حتی سند‌هایی از دعوا‌هایی که بین اهالی در می‌افتاد و به کدخدا مراجعه می‌کردند، نیز وجود داشت.

- واکنش اهالی محله آبکوه به نوشتن این خاطرات چگونه بود؟ آیا با شما همکاری می‌کردند؟

مجید خدادادی و آقای مختاری از مشوقان من برای چاپ کتاب بودند و همچنین اسنادی که حاج آقای سالاری، در اختیارم گذاشتند. اما متاسفانه اهالی، خیلی برای دراختیارقراردادن عکس‌های قدیمی‌شان همکاری نکردند.
گرچه اکنون روزنه‌ای از امید با تشکیل گروهی در فضای مجازی برای به‌دست آوردن عکس‌های قدیمی و خاطرات از محله آبکوه باز شده است. در این گروه با عنوان «اهالی باصفای محله آبکوه» دوستان قدیمی محله دور هم جمع شده‌اند و با فرستادن عکس و خاطره، یاد روز‌های قدیم را زنده می‌کنند. من هم قصد دارم همین اطلاعات را جمع‌آوری کنم و به امید خدا در چاپ دوم کتاب از آن بهره ببرم.

 

 از کتاب روزی روزگاری

قلعه آبکوه یکی از روستا‌هایی است که تا چند دهه پیش چندین کیلومتر با شهر مشهد فاصله داشت و از نظر قدمت طبق تحقیقات به‌عمل آمده پیدایش آن را حدوداً چهارصد سال قبل می‌دانند. اما عده‌ای از قدیمی‌های آبکوه نقل می‌کنند که آبکوه بیش ازهزار سال قدمت دارد.

این روستا در ۶ کیلومتری غرب شهر مشهد واقع شده بود و تا قبل از سال ۱۳۴۰، خارج ازمحدوده شهری محسوب می‌شد. اما با افزایش جمعیت و گسترش شهر، هم‌اکنون در مرکز شهر مشهد قرار گرفته است.

آبکوه حدود ۳۰ هکتارمساحت دارد و تا پایان سال ۹۰، تقریبا دارای جمعیتی بیش از ۱۱ هزار تن بوده است. آبکوه دهه چهل، از جنوب به روستا‌های احمدآباد (در محدوده سه‌راه راهنمایی فعلی) و روستای ملک‌آباد (در ضلع جنوبی باغ ملک آباد فعلی) منتهی می‌شد.

از سمت شمال هم تا جایی که چشم کار می‌کرد، کاریزها، گندم‌زار‌ها و باغ‌تره‌ها دیده می‌شد. از سمت غرب بیابان‌های لم‌یزرع و دشت‌ها و کاریزها، ازسمت شرق نیز فقط باغ‌های روستا بود.

 

آبکو؛ قلعه‌ای با قدمت هزار ساله

 

وجه تسمیه آبکوه

نظر بیشتر بومی‌ها این است که در روزگاران گذشته و درزمان بارندگی، آب‌های سطحی از کوه‌های سمت جنوب و شرق به این روستا سرازیر می‌شده است و، چون قلعه آبکوه، نخستین روستای در مسیر آب‌ها بوده، آن را آبکوه نامیده‌اند.



قلعه کهنه، آبکوه، سعدآباد

قلعه آبکوه شامل ۳ محدوده قلعه کهنه، آبکوه و سعدآباد بوده است. قلعه کهنه، محدوده چهاربرجی قدیم است که در قسمت غرب قلعه آبکوه فعلی قرار داشته و مردم بعد از خراب‌شدن قلعه، نام آن را قلعه‌کهنه گذاشته‌اند.

محدوده آبکوه نیز، در بین روستای سعدآباد و قلعه کهنه واقع شده است و قدمت کمتری در مقایسه با چهاربرجی (قلعه کهنه) و سعدآباد دارد. سعدآباد نیز در قسمت شرق قلعه آبکوه فعلی قرار دارد.


کود حیوانی در قبال کرایه خانه!

اما ملک آبکوه در اصل متعلق به آستان قدس بوده است و درآن زمان که زمین‌ها ارزش چندانی نداشته، آستانه مردم را با وعده کار و زمین به این منطقه می‌کشاند و در ازای ساختن سرپناه برای آن‌ها، مقرر می‌کند که مردم روی زمین‌های کشاورزی آستان قدس کشت و کار کنند.

در این میان باید در برابر گرفتن آب و زمین، سهم آستانه را که یکدهم محصول بوده، بعد از برداشت محصول پرداخت کنند. همچنین در قبال اجاره‌بهای خانه‌ها نیز اهالی متعهد شده بودند که کود‌های انسانی و حیوانی منازل خود را برای زمین‌های کشاورزی در اختیار آستان قدس قرار دهند.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44